“رفتار پدر و مادرم با ما عالی بود اما با همدیگه خیلی بد بودن. هر دوشون مشکل داشتن. همیشه سر یه مسألهی کوچک بحثشون شروع میشد ولی بعد یکیشون اتفاقات گذشته رو پیش میکشید، و شروع میکردن راجع کل زندگیشون دعوا کردن. بیشتر مواقع هم داد و بیداد راه مینداختن. […]
Month: September 2020
آرایشگری را تمام وقت ادامه دادم
“پدرم چند روز قبل از فوتش بالاخره بهم اجازه داد تا موهاش رو کوتاه کنم. تمام عمرش میرفت آرایشگاه و 9 دلار میداد تا موهاش رو کوتاه کنن. همیشه اصرار داشت به جای پول گرفتن باید به مشتریهام پول بدم.اما آرایشگاهی که همیشه میرفت بخاطر شیوع کرونا تعطیل شد، به […]
روایت زندگی عاشقانه یک ناشنوا
“یکی از اولین خاطراتی که یادم میاد مربوط به زمانی هست که توی جعبه شنی تو مدرسه مینشستم و بقیه بچهها رو نگاه میکردم که با هم بازی میکردن. میدیدم که دهنهاشون تکون میخوره اما نمیتونستم بشنوم که راجع به چی حرف میزنن. به نظر میرسید خوشحالن، با ناامیدی دلم […]
اعتیاد به الکل منو از دخترم دور کرده بود
“بین دوستامون ما اولین زوجی بودیم که بچهدار شدیم. این موضوع باعث شد احساس کنم پیر شدم، شایدم احساس میکردم صلاحیتش رو ندارم. آخرهفتهها تا دیروقت بیرون خونه میموندم، سعی میکردم دوباره مثل بیست سالگیم زندگی کنم. یه کم بعدش دزدکی یه شیشه آبجو با خودم میبردم سرکار، بعد یکی […]
کچلی هم زیبایی خودش را دارد
“وقتی بچه بودم موهای خیلی پرپشتی داشتم. اما خیلی هم نازک نارنجی بودم، بنابراین از اینکه کسی موهام رو شونه کنه متنفر بودم. اولین باری که مادرم منو برد آرایشگاه، خون گریه کردم. به همین دلیل کل دوران بچگیام خودش موهام رو مرتب میکرد، و همیشه هم کارش خوب بود. […]
مادرم بهترین الگوی من بود
“پدر و مادرم هر دو این طرز تفکر عجیب پورتوریکویی رو داشتن که خانواده از همه چیز مهمتره. اگرچه تو یه مجتمع مسکونی دولتی زندگی میکردیم ولی من هیچوقت فکر نکردم فقیریم. برای همهی تولدها و تعطیلات، جشنهای بزرگ میگرفتیم. همیشه احساس امنیت و حمایت میکردم.یکی از اولین خاطراتی که […]