HumansLives
Published on

من عاشق زندگیم هستم

Authors

“بهتر از این نمیتونست‌ باشه. من خیلی خیلی خوشبختم. تمام عمرم پرستار بودم. پرستاری شغل و وظیفه دینی من بود. دارم آماده میشم تا چهلمین کریسمس زندگیم رو با عشقم بگذرونم. ‘جان’ همون کسی هست که من همیشه میخواستم. ما دوتا بچه‌ی فوق‌العاده و یه نوه‌ی نه ساله داریم که یه خیابون اونطرف‌ تر زندگی میکنه و عاشق مادربزرگشه. قراره باهم شیرینی درست کنیم، اون میخواد شیرینی‌ها رو تزئین کنه و حتماً همه جا رو کثیف میکنه، اما اصلاً اشکالی نداره.سگ پیر و کوچولومون ‘پورک’ کف آشپزخونه، کنار پامون میخوابه.** اسمش پورک هست چون شبیه سوسیسه**. قبل از اینکه ما نجاتش بدیم، هشت سال تو قفس زندگی کرده بود. اون بدشکل و فلجه و -متنفرم از اینکه اینو بگم – بی‌اختیاری ادرار و مدفوع هم داره. گوش‌هاش نمیشنوه و چشماش نمیبینه، اما به زندگی ادامه میده، و هروقت بوی گوشت به مشامش میخوره از شدت خوشحالی کنترل خودشو از دست میده.عاشق زندگیشم. هممون خیلی چیزا از پورک یاد گرفتیم.