- Published on
آواز خوانی را در خیابان شروع کردم
- Authors
“خیلی سریع اتفاق افتاد. کارم تو کلاسهای فوقالعاده مدرسه رو ول کرده بودم، و سه روز بود بیکار بودم. تو ایستگاه خیابون 125 منتظر مترو بودم که احساس کردم مردم خیلی عصبی و خشمگین هستن و هیچ اثری از حس همدلی و مهربونی نیست. بنابراین به خودم گفتم: ‘من کمک میکنم تا حال و هوای اینجا تغییر کنه.’به دیدن معلم گروه آواز دبیرستانم، آقای ویلیامز، رفتم و بهش گفتم: ‘میخوام تو خیابون 125 آواز بخونم.’** به نظرش ایدهی فوقالعادهای بود **و گفت وقتی همسن من بوده دقیقاً همین کار رو انجام داده. با کمک هم یه آمپلی فایر و میکروفن ارزون پیدا کردیم و من کارمو شروع کردم.سهشنبه بود. تو ایستگاه مرکزی وایسادم. قبلاً هیچوقت جلوی مردم آواز نخونده بودم، انقدر استرس داشتم که صدام درنمیومد. ساکت نبودم ولی با صدای بلند هم نمیخوندم. تا اینکه یه خانم مسن بهم نزدیک شد و گفت: ‘بخون ویتنی هوستون.’ و درحالیکه کنارم ایستاده بود مدام میگفت: ‘بلندتر، بلندتر، بلندتر،’ تا جایی که من با بلندترین صدای ممکن شروع به خوندن کردم.اون روز 60 دلار درآوردم و یه عالمه بازخورد مثبت گرفتم. الان چهار روز درهفته آواز میخونم و انقدری پول درمیارم که بتونم زندگی خودم و دخترم رو تامین کنم. خیلی هم عشق دریافت میکنم، خیلی زیاد، خیلی خیلی زیاد.“