“اونها یه زن و شوهر مسن اهل ایالت لوئیزیانا بودن. اما زنگ خطرهای زیادی درموردشون وجود داشت، مثلاً اینکه تو ایالت خودشون برای قبول فرزندخوندگی تایید نشده بودن.اما پیدا کردن یه خونه برای من و خواهر بزرگ ترم سخت بود. دو سال بود که تو پرورشگاه نگهداری میشدیم، بنابراین موسسه […]
Tag: تنهایی
برادرم ناشنوایی ام را کمرنگ می کرد
“پدر و مادرم چیز زیادی راجع به ناشنوایی نمیدونستن. اونها جوان بودن و داشتن خودشون رو با شرایط زندگی تو آمریکا وفق میدادن. به سختی میتونستن انگلیسی حرف بزنن، بنابراین راهی برای حمایت کردن از من نداشتن. اولین سمعکم رو وقتی دبستان رفتم، گرفتم. استفاده از سمعک خیلی بهم کمک […]
هالووین و شروع تنهایی من
“یه کم بخاطر تنهایی ‘شانون‘ نگران بودم. همیشه خجالتی بود. هیچوقت مثل اون دوتا بچهی دیگه ام گروه دوستانه نداشت، لیدرِ تشویق گر نبود و ورزش هم نمیکرد. هیچوقت زیاد بیرون نمیرفت. اما بین بچههام از همه دلسوزتر و مهربون تر بود. آدمها و حیوونها رو دوست داشت. دوست داشتنش […]
از زندگی خودت نهایت استفاده رو ببر
“سال آخر دبیرستان یکی از دوستای صمیمی من خودکشی کرد. روزای خیلی بدی بود. همش به این فکر میکردم که شاید اشتباه از من بوده و شاید باید بیشتر ازش حمایت میکردم. مخصوصاً روزای بعد از خاکسپاریش خیلی سخت بود، به همین خاطر هر روز بعد از مدرسه میرفتم سر […]
داستان دو مادر مجرد و تنها
“شایعات رو از زبون یکی از دخترای مدرسه شنیدم. گفت یه دخترِ دیگه از دوست پسرم باردار شده. اون قبلاً هم بهم خیانت کرده بود، به همین خاطر احساس کردم راست میگه. یه مدت همه چیز رو انکار کرد و بعد هم تقصیرها رو انداخت گردن اون دختر، اسمش ‘اِستِیسی‘ […]
سرپرستی فرزند خواهرم
“سه سال با هم بودیم. آدم بدی نبود، سختکوش و تاثیرگذار بود. اما اعتیاد شدیدی داشت که ازم پنهان کرده بود. بعضی وقتها رفتارهای خشنی ازش سرمیزد. یه بار وقتی تو تعطیلات بودیم تو اتاق هتل سعی کرد منو خفه کنه، گوشیم رو شکست و میخواست پاسپورتم رو پاره کنه. […]
زندگی کردن با آدمها زیباست نه با اشیاء
“ما همراه یه خانواده دیگه برای تعطیلات رفته بودیم کنار یه دریاچه نزدیک آرکانزاس. پدرم و دوستش رفتن تا کریستال کوارتز پیدا کنن. مادرها تصمیم گرفتن با قایق بچهها رو ببرن گردش. وقتی راه افتادیم آسمون صاف بود. هیچکس نمیدونست قراره طوفان بشه. بعد شروع کرد به باد اومدن و […]
فکر کردن زیاد حالم رو بد میکنه
“چند هفته پیش تو روزنامهی ‘تایمز’ یه مقاله راجع به افرادی که تو سلولهای انفرادی بودن رو خوندم. یکیشون گفته بود بدترین چیز تو این زندانها داشتن وقتِ خیلی زیاد برای فکر کردن هست. و این مشکل منم هست. وقتی تو آپارتمانم تنهام شروع میکنم به فکر کردن: در مورد […]
تنهایی بزرگترین ترس زندگی من
“دوهفته بعد از طلاقم، تو اینستاگرام با یه نفر آشنا شدم. تو اولین قرارمون چند ساعت باهم پیادهروی کردیم. بعد از رابطهی طولانی ناخوشایندی که قبلش داشتم، اون قرار حس خوبی بهم داد. حسی رو که دیگه سالها نداشتم، دوباره تونستم تجربه کنم، عالی بود. پارتنرم خیلی برام نامه مینوشت، […]