“اون اولین کسی بود که اسم منو بصورت کامل صدا میکرد. حتی خانواده ام هم اسم مستعار منو صدا میکردن ‘صِفی.’ اما خانم هارت همیشه میگفت: ‘صِفورا وُلدو.’ وقتی آدم کلاس دوم باشه این موضوع خیلی براش اهمیت داره. برای اولین بار فکر کردم که: ‘ صفورا ولدو کیه؟’ یه […]
Tag: هدف در زندگی
خواهر بزرگ داشتن و مزیت هایش
“اونها یه زن و شوهر مسن اهل ایالت لوئیزیانا بودن. اما زنگ خطرهای زیادی درموردشون وجود داشت، مثلاً اینکه تو ایالت خودشون برای قبول فرزندخوندگی تایید نشده بودن.اما پیدا کردن یه خونه برای من و خواهر بزرگ ترم سخت بود. دو سال بود که تو پرورشگاه نگهداری میشدیم، بنابراین موسسه […]
مادرم راوی داستان خودش بود
“فکر میکنم مادرم اوایل ازدواجش با یکی از همکاراش لاس زده بود. پدرم عصبانی شده بود. اما به جای اینکه ازش جدا بشه، تصمیم گرفت بدبختش کنه. اون خانواده مون رو به شهر خودش برد، جاییکه مادرم از هرچیزی که براش آشنا بود دور باشه. هرسال بدرفتاریش بیشتر میشد. مادرم […]
ترک اعتیاد و شروعِ سخت دوباره ی زندگی
“مادرش یه سرخپوست اهل ‘رِد لِیک نیشن‘ بود. به همین خاطر اسم پسرمون رو گذاشتیم ‘رِدیک’ چون میخواستیم ‘رِد’ صداش کنیم. همون ماهی که پسرم بدنیا اومد من مصرف هروئین رو شروع کردم. و وقتی پنج سالش شد تو یه آپارتمان ارزون قیمت با یه سری خلافکار خطرناک زندگی میکردیم. […]
نبود اینترنت مانع پیشرفتم نشد
“یه لحظهای هست که من هیچوقت فراموشش نمیکنم. مادرم تو خونمون کلاس داشت و پدرم جلوی شاگرداش کتکش زد. تحقیرآمیز بود. مادرم یه معلم معروف تو شهرمون بود. بعد از این اتفاق ازش پرسیدم: ‘چجوری میتونی به زندگی کردن باهاش ادامه بدی؟’ اون جواب داد: ‘مردها همشون همینن. این وظیفهی […]
معلولیت من، خواهرم رو هوشیار کرد
“یادم میاد که وقتی به کف استخر برخورد کردم احساس کردم که روحم داره از بدنم جدا میشه. تو آب غوطهور بودم و نمیتونستم حرکت کنم. تمام شب رو مشروب خورده بودیم، به همین خاطر اولش دوستام فکر کردن دارم مسخره بازی در میارم. اما بالاخره از استخر آوردنم بیرون […]
دوباره خودم رو پیدا کردم
“قبلاً هیچوقت دوست پسر نداشتم و خب هیچوقت هم نامزد نکردم. وقتی بیماری پدرم شروع کرد به وخیمتر شدن، تصمیم گرفتیم یه رقص پدر و دختری داشته باشیم، و تو مراسم عروسی دختر خالهام عملیش کردیم. پدرم آهنگ ‘اگر تو رو نداشتم’ از آماندا مارشال رو انتخاب کرد. بعد از […]
آرایشگری را تمام وقت ادامه دادم
“پدرم چند روز قبل از فوتش بالاخره بهم اجازه داد تا موهاش رو کوتاه کنم. تمام عمرش میرفت آرایشگاه و 9 دلار میداد تا موهاش رو کوتاه کنن. همیشه اصرار داشت به جای پول گرفتن باید به مشتریهام پول بدم.اما آرایشگاهی که همیشه میرفت بخاطر شیوع کرونا تعطیل شد، به […]
اعتیاد به الکل منو از دخترم دور کرده بود
“بین دوستامون ما اولین زوجی بودیم که بچهدار شدیم. این موضوع باعث شد احساس کنم پیر شدم، شایدم احساس میکردم صلاحیتش رو ندارم. آخرهفتهها تا دیروقت بیرون خونه میموندم، سعی میکردم دوباره مثل بیست سالگیم زندگی کنم. یه کم بعدش دزدکی یه شیشه آبجو با خودم میبردم سرکار، بعد یکی […]