- Published on
فرشته های زندگی من
- Authors
مادرم تو زندگیش خیلی مشکل داشت بنابراین من بدون اون بزرگ شدم. کودکی سختی داشتم و هرچیزی بدست آوردم بخاطر مهربونی بقیه بوده. اولین فرشته زندگیم مادربزرگم بود که اجازه داد باهاش زندگی کنم.دومین فرشته زندگیم معلم اول ابتداییم بود. اسمش** خانم فلیسیا بود. اون موقع من اصلا اعتماد به نفس نداشتم. فکر میکردم خيلي کودنم چون همیشه امتحاناتمو خراب میکردم. اما او استعداد منو کشف کرد. بهم یاد داد چجوری درس بخونم و چجوری فکر کنم.بعدش سومین فرشته زندگیم، معلم کلاس چهارمم خانم فاستیا رو ملاقات کردم. فکر میکنم وقتی داستان زندگیمو شنید تصمیم گرفت منو به فرزندی قبول کنه. اون قول داد تا وقتی سخت تلاش کنم، حمایتم کنه**.اون منو بزرگ کرد، انجیل رو بهم یاد داد و هزینه کتاب ها و مدرسمو پرداخت کرد. من الان دانشجو هستم اما همین دیروز خانم فاستیا بهم زنگ زد تا ببینه چیزی لازم دارم یا نه.الان دارم درس میخونم تا استاد دانشگاه بشم و سه تا رشته مختلف رو انتخاب کردم. دوست دارم به مردم کمک کنم، این خیلی طبیعیه و به خاطر وجود آدم هاییه که به من کمک کردن. من فکر میکنم آدم های زیادی هستن که میتونن افراد موفقی باشن اما این اتفاق بدون کمک دیگران براشون نمیفته.