- Published on
خشم خودمون رو با حرف زدن کنترل کنیم
- Authors
“یه زن بود، حتی اسمش هم یادم نمیاد. اما وقتی کلاس سوم بودم بعضی وقتها منو از مدرسه میبرد به دفتر خودش و با خمیر یا لوبیاهای خشک بازی میکردیم. من حتی یادم نمیاد راجع به چی حرف میزدیم. اما اون بهم روشهایی یاد داد تا خشم خودمو کنترل کنم: تو کلاس فحش ندم و رو دیوارها خط نکشم؛ یه همچین چیزایی. فکر میکنم اولین بار بود که یکی سعی میکرد بهم کمک کنه. وقتی خیلی کوچیک بودم پدرم کشته شد. بعضی وقتا آدم نمیتونه راجع به چیزی با خانوادهاش حرف بزنه. چون نقاط ضعف و رازهایی داره که صحبت کردن راجع بهشون، آزارش میدن. بنابراین مردم به شرایطی که دارن میچسبن و رهاش نمیکنن. آدمهای این محله، مخصوصاً مردها، درد و رنجهاشون رو تو وجودشون نگه میدارن چون بهش احتیاج دارن. اینجوری میتونن یه بهانه داشته باشن تا پرخاش کنن و هر کاری دوست دارن انجام بدن. فکر میکنم بعضیها از این موضوع سوءاستفاده میکنن. اما درنهایت من ترجیح میدم مثبت باشم. از اینکه احساسم رو بیان کنم واهمهای ندارم. من مشاور نیستم، اما سعی میکنم به آدمهای اطرافم بفهمونم از اینکه احساسشون رو با من درمیون بذارن ناراحت نمیشم. و اگر چیزی اذیتشون میکنه میتونن به من زنگ بزنن و راجع بهش حرف بزنن.”