- Published on
زندگی شاد و بدون تجاوز میخوام
- Authors
“من میخوام یه زندگی شاد داشته باشم. از فقیر بودن خسته شدم. دارم تلاش میکنم برای تحصیل پول جمع کنم اما بیفایده اس. من سه بار خونه رو برای پیدا کردن کار ترک کردم. دفعه اول یه جا خدمتکار شدم اما هر روز صبح به محض اینکه لباس میپوشیدم مرد خونه سعی میکرد بهم دست درازی و تجاوز کنه. من فقط هفده سالم بود. حتی وقتی تهدیدش کردم که به بقیه میگم هم باز به کارش ادامه داد.همسرش بخاطر اینکه اون مرد به من توجه میکرد من رو سرزنش میکرد و من رو به شدت کتک میزد. همیشه تمام بدنم کبود بود. اون حتی اجازه نمیداد غذا بخورم. اما من سعی کردم دووم بیارم چون به شدت دلم میخواست برم مدرسه.** یه روز صبح اون مرد میخواست توی حمام به من تجاوز کنه و من بالاخره فرار کردم.** وقتی یه شغل خدمتکاری دیگه پیدا کردم باز هم دقیقا همین اتفاق افتاد. این دفعه اون مرد یه کشیش بود. به همین خاطر چند هفته پیش کارم رو عوض کردم و نظافتچی یه گالری هنری شدم. اما اونا بخاطر اینکه با بازدیدکننده ها حرف میزدم من رو اخراج کردن. نمیدونم چرا همیشه این اتفاقا برای من میوفته. این موضوع من رو به شدت عصبانی میکنه.اصلا توی زندگی شاد نیستم.من از دست خانواده ام بخاطر فقیر بودنشون عصبانی ام. از دست دوستام بخاطر اینکه به مدرسه میرن عصبانی ام. وقتی عکس های فارغ التحصیلیشون رو توی فیس بوک میبینم گریه میکنم. الان بیست سالمه و باید مدرسه رو تموم کرده باشه اما هنوز شروعش هم نکردم.** ولی هرچیزی زمان خودش رو داره. امیدوارم زمان من هم برسه.**” (لاگوس، نیجریه)