- Published on
ساختمان سازی رو دوست دارم
- Authors
“از وقتی دبیرستانی بودم دلم میخواست برم تو کار ساختمان سازی. همیشه به پدرم کمک میکردم تو این کار. تو خونمون همه چیز رو خودمون ساخته بودیم. اما معلمهام سعی کردن مسیر منو تغییر بدن. اونها تشویقم میکردن که ‘همهی جوانب رو بررسی کنم.’ میگفتن: ‘چرا اینکار رو نمیکنی؟’ یا ‘چرا اون کار رو نمیکنی؟’ اما من ساختمان سازی رو انتخاب کردم چون چیزی بود که دوستش داشتم. وقتی هجده سالم بود کارت عضویتم تو اتحادیهی کارگری رو گرفتم. حقوقم بد نیست، مزایایی هم داره. از اینکه جوانم و هر روز کار میکنم احساس خوبی دارم. اما همهی تبلیغاتی که توی ایستگاه مترو میبینم دارن میگن: ‘اگر میخواهید موفق باشید، حتما باید به کالج بروید.’ همهی دوستام رفتن کالج. بعضیهاشون فارغالتحصیل رشتههایی از علوم انسانی هستن که من اصلاً نمیدونستم وجود دارن. بعضیهاشون هم انصراف دادن. اونایی هم که فارغ التحصیل شدن نمیتونن کار پیدا کنن، و کلی وام دانشجویی بدهکارن. اما هنوزی جوری به من نگاه میکنن انگار اونی که راه رو اشتباه رفته منم، نه اونا. وقتی بهشون میگم میتونم تو ساختمان سازی براشون کار پیدا کنم همشون یه چیز میگن: ‘چرا باید یه همچین کاری بکنیم؟’