- Published on
یه زمانی خواننده ی اُپرا بودم
- Authors
” از همون اول که رفتیم مدرسه شروع کردیم. هفت تا بچه از کلیسای محلمون بودیم که تمریناتمون رو تو زیرزمینی شروع کردیم. مایکل آرمسترانگ درام میزد. روبرت برتون گیتاریست اصلی بود. جیمز کلود بیس میزد. چارلز استون پیانو میزد. سه تا خواننده هم داشتیم: ویلبور سیمون، دنیس اوستین، و من. اوایل تو پیادهرو و تو محلهی خودمون اجرا میکردیم. اما بالاخره برای مراسم مختلف ازمون دعوت میشد: مهمونیها، دورهمیها و یا جشنهای کوچیک تو جاهای مختلف.** بعد هی معروف و معروفتر شدیم**.تا اینکه یه شب تو سال 1969 همراه ‘بابی دارین’ تو یه کالج تو نیوجرسی برای پنج هزار نفر برنامه اجرا کردیم. طی ده سال بعد از اون شب جاهای مختلفی تو ساحل شرقی کنسرت گذاشتیم. از مونترال تا ساحل پومپانوف فلوریدا. سال 1976 اوج فعالیتمون بود. سالی بود که بلیط کنسرتهامون از چهل هفته قبل رزرو شده بود. همه جا قرارداد امضا میکردیم. حتی ‘فرانکی والی’ هم از یکی از آهنگهامون خوشش اومده بود.اما همه چیز از دست رفت. گیتاریست گروهمون فوت کرد. بعضی از نوازندههامون ازدواج کردن. و دنیس از گروه جدا شد. قلبم شکست، واقعاً شکست**. ده سال فقط آواز خونده بودم و مهمونی رفته بودم. نه درس خونده بودم، و نه کار کرده بودم**.به خاطر همین اومدم نیویورک و هرکاری کردم تا بتونم زنده بمونم. رفتگر بودم، سرایدار بودم، تو ‘کریسپی کرم’ نانوا بودم. اما هشت ساله که بیخانمان هستم. الان تو راهروی ساختمونی که زباله جمع میکنم میخوابم. اما یه روزی تو یه گروه فوقالعادهی موسیقی بودم. اسم گروهمون ‘یونیکس’ بود. اسم همه رو بهتون گفتم جز اسم خودم: واگنترول لِکِت، خواننده ی اصلی اُپرا.”