- Published on
مادر فوق العاده من
- Authors
” من دارم میرم تا برای مادرم نوشابه بخرم. من آب میارم، جارو میکنم و تو شستن لباس ها هم بهش کمک میکنم. اون به من میگه “رئیس” چون من خیلی سخت کار میکنم، اما من عاشق اینم که به مادرم کمک کنم چون اون خیلی به من اهمیت میده و فوق العاده است.برام لباس میخره، کتاب داستان و سرودهای مذهبی رو برام میخونه، تو تکالیفم بهم کمک میکنه و وقتی مریضم ازم پرستاری میکنه. یه بار برای دوستم کیک درست کرد چون خانواده اش پول نداشتن براش هدیه بخرن. من یه روز بالاخره براش یه خونه میخرم. اون پوست خیلی تیره ای داره و زیباس. من واقعا خوشحالم که مادر فوق العاده ای دارم.” (آکرا، غنا)