- Published on
روش های پیشگیری از جرم
- Authors
“چندسال پیش که داشتیم کلانتری رو تمیز میکردیم، این جعبه رو پیدا کردیم. میخواستیم خرابش کنیم. اما من به البا گفتم: ‘اگر یه جوری اون تو جا بشیم میتونیم نمایش عروسکی اجرا کنیم.’ و این شروع داستان “لیلی و مو” بود. همهی کارها رو خودمون انجام دادیم. خودمون عروسکها رو درست کردیم، جعبه رو رنگ کردیم و به بچههای ایستگاه رادیویی کیک و قهوه دادیم و درعوض ازشون ترانسفورماتور برق گرفتیم. اولین نمایش رو برای بچهها و نوههای همکارامون اجرا کردیم. رئیسمون اجازه داد از اتاقش استفاده کنیم و از یه باطری ماشین برای روشن کردن وسایل صحنه استفاده کردیم. موقع اجرا سر یکی از عروسکها جدا شد، جعبه شکست و ما افتادیم ولی درنهایت نمایش رو اجرا کردیم. تو چند سال گذشته ما بیش از دویست تا نمایش اجرا کردیم. هر هفته بچههای یه کلاس از یه مهدکودک میان کلانتری تا نمایش ببین. و آخر هفتهها هم تو پارکها و میدونهای شهر اجرا میذاریم. سعی میکنیم روشهای اولیه پیشگیری از جرم رو آموزش بدیم. مثلاً لیلی یه آتش میبینه و به آتشنشانی زنگ میزنه. یا یه غریبه میخواد با ماشین برسونتش و ما از بچهها میپرسیم لیلی باید چه جوابی بده. خیلی پیش میاد که دیالوگهامون رو یادمون میره، اما چون بچهها داستان رو از قبل نمیدونن، متوجه اشتباه ما نمیشن.” (برلین، آلمان)