- Published on
نوجوان مبارز
- Authors
” والدینم نگرانن که من دستگیر بشم. من دخترشونم و اونا منو خیلی دوست دارن، و دلشون نمیخواد برای من اتفاقی بیوفته. اما ما محصلها کسایی هستیم که قراره در آینده صاحب این سرزمین بشیم. بله من یه نوجوانم، و هنوز باید بزرگ بشم و خیلی چیزا یاد بگیرم. من خوب و بد رو از هم تشخیص میدم. آزادی ما داره از بین میره، و من دلم نمیخواد جایی زندگی کنم که نمیتونم آزادانه راجع به عقایدم حرف بزنم. خیلی مهمه که عقایدِ همه شنیده بشه. وقتی فقط از یه زاویه به یه مسئله نگاه کنی، ممکنه عالی به نظر بیاد. اما احتمالاً مشکلاتی هم وجود داره که فقط با تغییر دادن زاویه دیدتون میتونین اونها رو ببینین. بنابراین همه باید بتونن راجع به دیدگاه خودشون حرف بزنن، وگرنه اوضاع بدتر میشه. بعضی از مردم فکر میکنن اعتراض کردن بی فایدهاس. بله چین قدرتمنده، اما همه چیز امکانپذیره، چون ما داریم برای چیزهای درستی مبارزه می کنیم. و حقیقت همیشه برنده اس، حتی اگه صدسال طول بکشه. من هنوز کوچیکتر از اونم که بتونم تو خط مقدم این مبارزه باشم، اما یه روزی بلند میشم و به همهی مردم دنیا میگم که ما هنگکنگیها از چیزی نمیترسیم، پنهان نمیشیم، فرار نمیکنیم و همیشه برای آزادی مبارزه خواهیم کرد.” (هنگ کنگ)