HumansLives
Published on

رهایی از خانواده ، پدرم رو وابسته تر کرده بود

Authors

“پدرم هیچوقت راجع به بچگیش زیاد حرف نمیزد. میدونستم که پدر و مادرش الکلی بودن و اون وقتی هنوز سن و سالی نداشته خونه و خانواده رو رها کرده و وقتی به آمریکا رسیده فقط 20 دلار داشته. اولش تو رستوران ‘لیتل سزار‘ ظرف میشسته، بعد تو رستوران ‘دنی‘ گارسون شده، اما وقتی من بدنیا اومدم راننده تاکسی بود. **از بودنش کنار مادرم خاطره‌ای ندارم.وقتی من 2 سالم بود اونها از هم جدا شدن، و مادرم بلافاصله از مرد دیگه‌ ای بچه‌ دار شد، اما اونموقع نمیتونست از اون بچه مراقبت کنه، به همین خاطر پدرم به فرزندخوندگی قبولش کرد. تا جاییکه من یادم میاد خانواده‌ مون اینجوری بوده: من، پدرم و برادرم. **

ما میدونستیم که پدرم، پدر واقعی برادرم نیست، اما راجع بهش نه حرف میزدیم و نه حتی فکر میکردیم. با هردومون یه جور رفتار میکرد، البته سختگیر بود. به محض اینکه میرسیدیم خونه میگفت باید تکالیفمون رو انجام بدیم، و اگر انجام نمیدادیم خیلی راحت پلی‌استیشن رو ازمون میگرفت. اما ما رو لوس هم میکرد. ما هیچوقت پولدار نبودیم، هر 3 تاییمون تو یه خونه یکخوابه زندگی میکردیم، اما همه‌ی همکلاسی‌های من فکر میکردن ما پولداریم.پدرم بعضی وقتا زودتر میومد مدرسه دنبالمون و میبردمون ‘دیزنی لند‘. همیشه جدید ترین بازی‌های ویدئویی و دی‌ وی‌ دی‌ها رو برامون میخرید. من اولین بچه تو مدرسه بودم که موبایل داشت، البته بیشتر به این خاطر که پدرم میخواست در دسترسش‌ باشم. الان 4000 کیلومتر از پدرم دورم، اما اون هر روز بهم پیام میده. همیشه بهم ‘صبح‌بخیر’ و ‘شب‌بخیر’ میگه. برام بسته‌های خوراکی میفرسته و توش چیپس‌هایی میذاره که من دوستشون دارم و فقط تو کالیفرنیا پیدا میشن. درواقع اون از من و برادرم خیلی احساساتی‌ تره. اگر زود به زود بهش زنگ نزنیم واقعاً ناراحت میشه و همیشه هم میگه به اندازه‌ی کافی بغلش نمیکنیم. فکر میکنم این بخاطر دوران بچگیش باشه. تازگی‌ها دلیلش برای قبول کردن برادرم رو بهمون گفته. گفت وقتی کوچیک بوده خانواده اش یعنی پدر مادرش اون رو رها کردن، به همین خاطر میدونه رها شدن چه حسی داره. ما میخوایم از این فرصت استفاده کنیم و بخاطر همه کارهایی که برامون کرده ازش تشکر کنیم و بگیم میدونیم چقدر این کارها براش سخت بوده و اینکه قدر فداکاری‌هاش رو میدونیم.میخوایم به مناسبت فرزندخوندگی برادرم جشن بگیریم، چون 18 ژوئن پارسال بالاخره بصورت قانونی اون عضو خانواده ما شد.”