HumansLives
Published on

دوباره خودم رو پیدا کردم

Authors

“قبلاً هیچوقت دوست‌ پسر نداشتم و خب هیچوقت هم نامزد نکردم. وقتی بیماری پدرم شروع کرد به وخیم‌تر شدن، تصمیم گرفتیم یه رقص پدر و دختری داشته باشیم، و تو مراسم عروسی دختر خاله‌ام عملیش کردیم. پدرم آهنگ ‘اگر تو رو نداشتم’ از آماندا مارشال رو انتخاب کرد. بعد از فوت پدرم، قسمت مورد علاقه‌ام از اون شعر و اثر انگشت پدرم رو روی یه گردنبند حکاکی کردم. پدرم بهترین دوست من بود و بعد از فوتش تا ماه‌ها نمیتونستم از تختم بیرون بیام. تصمیم گرفتن برم سفر تا بتونم دوباره خودم رو پیدا کنم. به ایرلند، نروژ و جامائیکا سفر کردم. بعد تو سال 2018 برای دیدن یکی از دوستام که معلم بود رفتم کامبوج، و همونجا بود که اون لباس سبز رو پیدا کردم. تو یه مغازه کوچیک بود. برای لباس ساقدوش واسه جشن عروسی که در پیش بود عالی به نظر میرسید. از اونجایی که پول نقد همراهم نبود ازش عکس گرفتم و وقتی برگشتم کانادا اون عکس رو برای دوستم فرستادم. متاسفانه شماره رو اشتباه وارد کرده بودم و پیام به دست پسری به اسم ‘سین’ رسید. سین برای یه سفر کاری از اسکاتلند به اینجا اومده بود. ما چند تا پیام بامزه برای هم فرستادیم

همکارام منو اغفال کردن، بنابراین چندین روز به حرف زدن ادامه دادیم. به نظر میرسید خیلی باهم تفاهم داریم، به همین خاطر تصمیم گرفتیم تو استارباکس همدیگرو ببینیم. اگر راستش رو بخواین، دوست داشتم اتفاق خوبی بیوفته. تو کل عمرم بقیه بهم دلگرمی میدادن که اگر ‘آدم خودم’ رو پیدا کنم همه چیز به راحتی پیش میره. و چه چیزی راحت‌تر از یه شماره اشتباه؟ ما خیلی زود مجذوب همدیگه شدیم. بعد از خوردن قهوه رفتیم پیاده روی، و3 ساعت باهم وقت گذروندیم. تو چندماه بعدش قرارهای بیشتری باهم گذاشتیم. سین همه‌ی دوستان و خانواده‌ی منو ملاقات کرد، و همشون یه چیز میگفتن: ‘اون خیلی شبیه پدرته.’ الان دوساله که باهم هستیم. نه تنها علاقه‌ی من روز به روز بهش بیشتر شد، بلکه اون بهم یاد داد چجوری عاشق خودم باشم. ماه قبل بالاخره باهم ازدواج کردیم. سین یه کیلت (دامن پشمی مردانه‌ی اسکاتلندی) پوشید و من هم همون لباس سبز رو پوشیدم، همراه گردنبندی که اثر انگشت پدرم روش هست. پشت گردنبند اون قسمت مورد علاقه‌ام از شعر نوشته شده، که الان معنی جدیدی داره: ‘این عشق یه موهبته.'”