- Published on
من بیماری کرون دارم
- Authors
“علائم بیماریم تا هفده سالگی خودش رو نشون نداد. یه روز که داوطلبانه تو یه آشپزخونه خیریه کار میکردم، انقدر معدهام درد گرفت که مجبور شدم یه جا بشینم. و اونجا بود که برای اولین بار اسم بیماری کرون رو شنیدم، که به این معنی بود که رودههام زخم شدن. این بیماری به شدت دردناکه، دردهای دائمی.بعضی اوقات از تخت نمیتونم بیام بیرون، مواقع دیگه خون بالا میارم. یه بار انقدر ناامید شده بودم که سعی کردم 35 روز فقط آب بخورم تا شاید بیماریم درمان بشه. اون روزهی 35 روزه تاثیری نداشت و فقط باعث شده وزنم تا 43 کیلوگرم پایین بیاد. بخاطر دردی که میکشیدم عملاً افسرده شده بودم. درحقیقت اگر به خاطر همسر و بچههام نبود، به خاطر این بیماری کرون، تا حالا خودم رو کشته بودم.همسرم وقتی اوضاع منو میبینه به شدت ناراحت میشه و منم از ناراحتی اون خیلی غصه میخورم. احساس میکنم دارم مانع زندگی کردنش میشم. اون خیلی ماجراجو هست و عاشق رقص و مسافرت و بیرون رفتن و گردشگریه. و من هیچکدوم از این کارها رو نمیتونم انجام بدم. یه سفر سه روزه برای کوهنوردی به سیاتل رفتیم و تمام اون سه روز من روی کاناپه نشسته بودم و گریه میکردم. وقتی هم بچهها رو برده بودیم دیزنی دقیقاً همین اتفاق افتاد.از اینکه یه شوهر مریض باشم متنفرم. همسرم مجبوره کمکاریهای منو جبران کنه. ما ما پیش مشاور خانواده رفتیم و من همهی این چیزها رو بهش گفتم، و اون قسم خورد که دوست نداره اوضاع رو تغییر بده. گفت همینجوری که هستم عاشقم هست و من سربارش نیستم. واقعاً نمیدونم. ما باهم مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشتیم. حدس میزنم اون واقعا عاشق منه.”