- Published on
از استعدادم استفاده میکنم
- Authors
“من قبلاً به عنوان تهیهکننده تو یه شرکت رسانهای کار میکردم. از اون شرکتهایی بود که تا میتونستن از آدم کار میکشیدن. صدای رئیسم اولین صدایی بود که هر روز صبح میشنیدم. هر روز ساعت پنج صبح بهم زنگ میزد: ‘این کارو انجام دادی؟ اون کار رو چه جوری پیگیری کردی؟’ همیشه تحقیرم میکرد. تو جلسات سرم فریاد میکشید. از بس به مدت طولانی سرم رو پایین انداخته بودم، دیگه شکل تکتک کاشیهای کف دفتر رو حفظ بودم. بهم اجازه نمیدادن پیشرفت کنم و نمیتونستم هیچ کاری رو باتوجه به خلاقیت خودم انجام بدم. فقط میتونستم هزینهها رو مدیریت کنم. یه روز از رئیسم خواستم اجازه بده زودتر از دفتر برم بیرون، چون میخواستم تو یه کلاس کارگردانی هنری شرکت کنم، ولی اون بهم گفت: ‘چی باعث میشه فکر کنی تو همچین رشتههایی میتونی پیشرفت کنی؟’ و دقیقاً همون روز من کارم رو ول کردم. یه مدت بصورت مستقل کار کردم. هرچی بیشتر از کارم فاصله میگرفتم، بیشتر به این نتیجه میرسیدم که این مدت چقدر خودم رو دستکم گرفته بودم. دلم میخواست یه کار خلاقانه انجام بدم. برای شرکت تو آکادمی فیلم نیویورک شروع کردم به پسانداز کردن، اما اون آکادمی انقدر گرون بود که تصمیم گرفتم به جاش پولم رو صرف کار بهتری بکنم. تو چند ماه گذشته چندتا مستند کوتاه راجع به مردم ساختم، تا حالا بیست و پنج تا. نمیدونم نتیجهاش چی میشه، و فقط برای چندماه دیگه پسانداز دارم. اما برای اولین بار تو عمرم فکر میکنم دارم از استعدادم استفاده میکنم، و هیچ وقت هم انقدر بهم خوش نگذشته بود.”(ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی)