HumansLives
Published on

اعتراضات شانزدهم ژوئن

Authors

“دو میلیون نفر روز شانزدهم ژوئیه برای اعتراض اومدن تو خیابون‌ها. هوا خیلی گرم بود، و آدم از عرق خیس میشد. دلم نمیخواست برم، اما رفتم تا خودم و چیزی که بهش اعتقاد دارم رو ابراز کنم. اگرچه تغییر غیرممکن به نظر میرسید، ولی من میخواستم ارزش‌های خودمو نشون بدم. مردم فریاد میزدن و شعار میدادن، اما نفرت‌پراکنی نمیکردن. فقط راجع به چیزهایی که دوست داشتیم میگفتیم: دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان. اما بعد از چند هفته اوضاع تغییر کرد. مردم ناامیدتر شده بودن و حکومت شروع کرد به ابطال مجوزهای ما. اعتراضات غیرقانونی شد و پلیس شروع به اعمال خشونت کرد. اوایل ما فقط فرار میکردیم، اما از یه جایی به بعد مردم هم پلیس‌ها رو میزدن و با اونها مثل خودشون رفتار میکردن: فحش میدادن، آتش‌سوزی راه مینداختن و شیشه‌های فروشگاه‌های چینی رو میشکستن. و دقیقاً از همون موقع دیگه من تو اعتراضات شرکت نکردم و از صحبت کردن راجع به ارزش‌هام دست کشیدم. اگر ما برای آزادی بیان مبارزه میکردیم، پس باید اون آزادی شامل حال همه میشد، حتی کسایی که از چین حمایت میکردن. چون اگر ما کسایی که باهامون مخالف هستن رو تهدید کنیم و بترسونیم، دقیقاً شبیه همون چیزی میشیم که داریم باهاش مبارزه میکنیم.” (هنگ‌کنگ) شما میتوانید سایر داستان های زندگی آدمها را دنبال کنید و یا برای ارسال داستان زندگی خودتان با ما در تماس باشید.