HumansLives
Published on

از زندگی خودت نهایت استفاده رو ببر

Authors

“سال آخر دبیرستان یکی از دوستای‌ صمیمی‌ من خودکشی‌ کرد. روزای خیلی بدی بود. همش‌ به این فکر میکردم‌ که شاید اشتباه از من بوده و شاید باید‌ بیشتر‌ ازش‌ حمایت میکردم. مخصوصاً روزای‌ بعد از خاکسپاریش‌ خیلی سخت بود، به همین خاطر هر روز بعد از مدرسه‌ میرفتم‌ سر مزارش. اوایل ماه مارس‌ بود و هوا به شدت سرد بود. مزارش حتی هنوز سنگ هم نداشت. روی زمین ‌نشسته بودم و گریه میکردم. چند دقیقه بعد احساس کردم یکی دستش رو روی شونه‌ام‌ گذاشت، اولش وحشت‌ کردم چون فکر میکردم‌ اونجا‌ تنهام‌. اما وقتی سرم رو بالا آوردم‌ یه مرد حدودا‌ً هشتاد‌ ساله‌ رو دیدم.

بهم گفت اسمش‌ جک هست و ازم پرسید حالم خوبه‌ یا نه. نمیدونم چرا، شاید بخاطر اینکه سنش‌ از من بیشتر‌ بود، اما من همه چیز رو براش تعریف‌ کردم. با دقت‌ به حرفام‌ گوش‌ کرد و بهم‌ گفت نباید خودمو‌ سرزنش‌ کنم، و بهترین‌ راه برای ادای احترام به‌ یه‌ نفر اینکه‌ از زندگی خودت نهایت استفاده رو ببری. جمله عمیقی نبود، و قبل از اون هیچکس این حرف رو بهم نزده بود. اما تو اون لحظه احتیاج داشتم یکی اینو‌ بهم بگه. بعد‌ گفت که همسرش، آنا، تو همون قبرستون‌ دفن‌ شده‌ و اون هر روز بهش سر میزنه و هنوز هم حضورش رو احساس‌ میکنه‌ و مشتاقانه‌ منتظره‌ که دوباره‌ ببینتش. پرسید دوست داری مزارش رو ببینی. از حرفاش‌ فکر‌ کردم آنا‌ اخیرا‌ً فوت‌ کرده‌ اما وقتی‌ سنگ مزارش رو دیدم متوجه شدم شونزده‌ سال قبل از دنیا رفته. ما خداحافظی‌ کردیم‌ و جک بهم گفت هروقت‌ بیاد‌ اینجا سر مزار دوست منم‌ میره و منم قول دادم‌ هروقت‌ اومدم‌ سرمزار‌ همسرش‌ برم. من سالها‌ به قولم‌ عمل‌ کردم. بعضی وقتا‌ میدیدم‌ دقیقاً شبیه همون دسته‌گلی که روی مزار آنا هست روی مزار دوست منم هست، بنابراین میدونستم که جک هم به قولی که داده عمل میکنه. وقتی بخاطر کالج به شهر دیگه ای نقل مکان کردن خیلی کمتر میتونستم به قبرستون برم. تا اینکه چند سال قبل دوباره رفتم اونجا، اما هرچی گشتم نتونستم مزار آنا رو پیدا کنم. وحشت کرده بودم اما برگ‌های درخت‌ها روی همه قبرها رو پوشونده بود و چون سنگ مزار آنا عمودی نبود فکر کردم شاید زیر برگ‌ها مخفی شده، بنابراین شروع کردم به گشتن. بعد از چند دقیقه گشتن بالاخره پیداش کردم. دقیقاً همون جایی که قبلاً بود اما سنگ مزارش کاملاً نو بود و اسم جک هم روش حک شده بود.”