- Published on
عکاس خجالتی
- Authors
“اوایل که کارم رو به عنوان عکاس شروع کرده بودم، خیلی از کارها رو رایگان انجام میدادم. کسی بابتشون پولی بهم نمی داد. اونها بهم پیشنهاد شام، نوشیدنی، شهرت، تجربه، رابطه یا درک شدن رو می دادن. اگرچه احساس می کردم کارم ارزش بیشتری داره، هیچ وقت فکر نکردم در موقعیتی هستم که بخوام درباره اش صحبت کنم.خیلی کوچیک می شدم وقتی درباره دستمزد و پاداش عکاسی بحث میکردم. از خجالت آب می شدم. احتیاج داشتم که همه دوستم داشته باشن. فکر میکردم اگر مردم دوستم داشته باشن بهم احترام میذارن و اونجوری که شایسته اش هستم باهام رفتار میکنن. برای کارهام ارزش قائل میشن و درنهایت برای کارم پول پرداخت خواهند کرد.ولی در عوضش اونها درخواست های بدون پرداخت دستمزد خودشون رو ادامه دادن. فکر میکنم برای سازندهها، خارج شدن از این چرخه خیلی سخت باشه، اما مادرم بهترین رویه رو بهم پیشنهاد داد که استفاده کنم : “ببخشید اما من استطاعت این رو ندارم که اون کار رو رایگان انجام بدم”.من هنوز هم کارهایی که وقت کمی ازم میگیرن رو رایگان انجام میدم، اما فقط به شرطی که خودم بخوام. تنها در شرایطی که اونها رفتار قدرشناسانه ای، نسبت به ارزش کاری من داشته باشن. من هرگز عصبی یا بدجنس نیستم ولی صریح و شفاف هستم و سعی میکنم دیگه خجالت نکشم.مطمئن نیستم چه ارزشی برای اونها دارم، اما می دونم که برای خودم ارزشمند هستم. و میخوام درباره اش بنویسم. هنوز هم درباره این قضیه، مهربانانه تا میکنم و هنوز هم مودب هستم.** اما مقتدرتر هستم.** خب شاید مقتدر نه. در واقع من بهش میگم اقتدار. شما میتونید مقتدر و در عین حال مهربون باشید.” ( آمستردام، هلند)